Saturday, July 24, 2010

حریق

برای من از شاخه برگی جدا کرد و گفت
جنگل شو، شاعر
به من گفت
گم باش و پیدا، که از سایه ها آفتابی تری
گفتم
شعر نمیخواهم ، آفتاب هم
پیشکش
گفت
رنگین کن چشم شب را
که حریقِ جنگل
سوزان است
...

1 comment:

Anonymous said...

نوشته هات دارن عمیق تر میشن فری فرفری
این خیلی قشنگ بود